رفتن به مطلب
برای استفاده از تمامی امکانات و مطالب شگفت انگیز ما، لازم است عضو / وارد سایت RozaMind شوید. ×

ستاری Sattari

ارسال های توصیه شده

  • مدیر بخش

 

 وَجَاء مِنْ أَقْصَي الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَي قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (20)
اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْراً وَهُم مُّهْتَدُونَ (21)

و از دورترين منطقه شهر، مردى با شتاب آمد (و) گفت: اى قوم من! از اين انبيا پيروى كنيد.
از كسانى كه پاداشى درخواست نمى كنند و خود هدايت يافته اند پيروى كنيد.
 📌📌📌📌📌

بر اساس آنچه در تفسير مجمع البيان آمده است، ماجرا مربوط به زمان حضرت عيسى است كه دو تن از حواريين خود را براى دعوت مردم به شهر انطاكيه فرستاد و آنها در بين راه به حبيب نجّار برخوردند و او با معجزه اى كه اين دو تن نشان دادند، ايمان آورد.
آن دو به شهر وارد شدند، ولى مردم سخن آنها را نپذيرفتند و تكذيبشان كردند. حضرت مسيح، «شمعون» بزرگ ترين حوارى خود را به كمك آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه، نظر او را به دست آورد و اكثر مردم به خدا ايمان آوردند.
❌البتّه اين روايت كه در ديگر كتب تفسيرى نيز آمده است، از دو جهت با متن قرآن سازگار نيست: زيرا اوّلاً ظاهر آيات قرآن، فرستادن پيامبر از سوى خدا براى اين قوم است، نه ياران يك پيامبر و ثانياً اگر اكثر مردم ايمان مى آوردند كه عذاب بر آنها نازل نمى شد.
بر اساس روايات، فردى كه براى حمايت از فرستادگان الهى به شهر انطاكيه آمد، حبيب نجّار بود كه از او به «صاحب يس» نيز تعبير شده و در رديف مؤمنِ آل فرعون كه به حمايت حضرت موسى برخاست، شمرده شده است.
امروزه شهر انطاكيه كه ميان حَلب و اسكندريه واقع است و جزو خاك تركيه مى باشد، پس از «بيت المقدّس» دومين شهر مورد توجّه مسيحيان است.
 این مرد👨🏻 که نامش را  حبیب نجار  ذکر کرده اند، از کسانى بود که در برخوردهاى نخستین، با رسولان پروردگار، به حقانیت دعوت آنها و عمق تعلیماتشان پى برد، و مؤمنى ثابت قدم و مصمم از کار در آمد،
 هنگامى که به او خبر رسید: در قلب شهر، مردم بر این پیامبران الهى شوریده اند،
و شاید قصد شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست،
 و چنان که از کلمه  یَسْعى  بر مى آید، با سرعت و شتاب🏃🏻‍♂️ خود را به مرکز شهر رسانید، و آنچه در توان داشت در دفاع از حق، فروگذار نکرد.
تعبیر به  رجل  به صورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که:
 او یک فرد عادى بود، قدرت و شوکتى نداشت، و در مسیر خود تک و تنها بود،
در عین حال نور و حرارت ایمان، آن چنان او را روشن و گرم ساخته بود که بى اعتنا  به پیامدهاى این دفاع سرسختانه، از مبارزان راه توحید، وارد معرکه  شد، تا مؤمنان عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله) در آغاز اسلام، که عده قلیلى بیش نبودند سرمشق بگیرند، و بدانند حتى یک نفر مؤمن تنها، نیز داراى مسئولیت است و سکوت براى او جائز نیست
گاهى يك تنه بايد حركت كرد و فرياد كشيد. «جاء من أقصا المدينه رجل» 💚حضرت على عليه السلام مى فرمايد: در راه حقّ از اندك بودن پيروان نهراسيد.
- براى حمايت از حقّ، مسافت طولانى نبايد مانع باشد. «أقصا المدينة»
حمايت از حقّ، بايد با شدّت، سرعت، منطق و عاطفه همراه باشد. «يسعى - يا قوم - هم مهتدون»
 تعبیر به  اقصى المدینة ، نشان مى دهد: دعوت این رسولان به نقاط دور دست شهر، نیز کشیده شد، و دلهاى آماده را تحت تأثیر خود قرار داده بود،
 گذشته از این، نقاط دور دست شهر همیشه مرکز مستضعفانى است که آمادگى بیشتر براى پذیرش حق دارند،
 به عکس، در قلب شهرها مردم مرفهى زندگى 💵💰مى کنند که جذب آنها به سوى حق، به سادگى ممکن نیست.
1️⃣نخست از این در وارد شد:  
📌از کسانى پیروى کنید که از شما اجر و مزدى💰 در برابر دعوت خود نمى خواهند  (اتَّبِعُوا مَنْ لایَسْئَلُکُمْ أَجْراً).
این خود نخستین نشانه صدق آنها است که هیچ منفعت مادى در دعوتشان ندارند، نه از شما مالى مى خواهند، و نه جاه و مقام، و نه حتى تشکر و سپاسگزارى و نه هیچ اجر و پاداش دیگر!
این همان چیزى است که بارها در آیات قرآن در مورد انبیاى بزرگ به عنوان نشانه اى از اخلاص و بى نظرى و صفاى قلب پیامبران💖، روى آن تکیه شده، و تنها در سوره  شعراء  پنج بار این جمله (و ما اسئلکم علیه من اجر) تکرار گردیده  است.
آن گاه مى افزاید: به علاوه این رسولان چنان که از محتواى دعوت و سخنانشان بر مى آید افرادى هدایت یافته اند (وَ هُمْ مُهْتَدُونَ).
اشاره به این که: عدم تسلیم در برابر دعوت کسى، یا به خاطر این است که:❌ دعوتش حق نیست و به بیراهه و  گمراهى مى کشاند،❌ و یا این که: حق است اما مطرح کنندگان، منافع خاصى در سایه آن کسب مى کنند که این خود مایه بدبینى به چنان دعوتى است، اما هنگامى که نه آن باشد و نه این، دیگر چه جاى تامل و تردید؟!✅
 2️⃣سپس به دلیل دیگرى، مى پردازد و به سراغ اصل توحید که عمده ترین نکته دعوت این رسولان بوده است رفته و مى گوید:  من چرا کسى را پرستش نکنم که مرا آفریده است ؟ (وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی).
کسى شایسته پرستش است که خالق، مالک و بخشنده مواهب باشد، نه این بتها که هیچ کارى از آنان ساخته نیست، فطرت سلیم مى گوید: باید خالق را پرستید، نه این مخلوقات بى ارزش را!
تکیه روى  فَطَرَنِی  (مرا آفریده) ممکن است اشاره به این نکته نیز باشد که: من وقتى به فطرت اصلى و سرشت حقیقى خود باز مى گردم، به خوبى مى بینم: از درونم فریادى رسا و گویا بلند است که مرا دعوت به پرستش خالقم مى کند، دعوتى که هماهنگ با عقل و خرد است، من چگونه این دعوت مضاعف   فطرت  و  خرد  را نادیده بگیرم؟
جالب این که نمى گوید: ما لَکُمْ لاتَعْبُدُونَ الَّذِى فَطَرَکُمْ:  چرا خدائى را پرستش نمى کنی…
3️⃣در سومین استدلال خود، به وضع بتها پرداخته، و اثبات عبودیت را براى خداوند با نفى عبودیت از بتها تکمیل مى کند،
 او در حقیقت، انگشت روى بهانه اصلى بت پرستان، مى گذارد که مى گفتند:  ما اینها را به خاطر این پرستش مى کنیم که، شفیعان ما در درگاه خدا باشند  مى گوید: چه شفاعتى؟ و چه کمک و نجاتى؟ آنها خود نیازمند به کمک و حمایت شما هستند، در تنگناى حوادث چه کارى از آنها براى شما ساخته  است؟!
وَمَا لِي لاَ أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (22)
أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئاً وَلاَ يُنقِذُونِ (23)
إِنِّي إِذاً لَّفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (24)
إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ (25)
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (26)
بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ (27)
بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ

چه شده است مرا كه نپرستم آنكه مرا آفريده است و همگى به سوى او بازگشت داده مى شويد.
آيا به جاى او خدايانى را برگزينم كه اگر خداوند رحمان اراده ى گزندى به من نمايد، شفاعت آنها كمترين سودى براى من ندارد و مرا نمى رهانند؟
در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد).
(سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مى دانستند.
كه پروردگارم مرا بخشيد و از گرامى داشتگان قرارم داد.

 

 نکات
.
📌ميان شهادت و بهشت فاصله اى نيست. «قيل ادخل الجنّة»
-📌 مردان خدا حتّى بعد از مرگ و شهادت نيز در فكر زنده ها هستند. «يا ليت قومى يعلمون»
📌- حيات و بهشت برزخى قبل از بهشت موعود است. «قيل ادخل الجنّة»
📌- شهادت سبب مغفرت است. «بما غفر لى»

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

[[Template core/front/global/mobileNavigation is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]